چیزی شبیه شعر

سروده های آدم

اذان غزل

 

بزن بر آتشم آبي به  بوسه اي  ز دهانت

چه مي شود كه بنوشم شراب سرخ لبانت

كنار چشم تو شوق است، آن كه مي رقصد

شبيه  قطره  باران ،  نشان  راز نهانت

تمام زندگيم  شد  خلاصه در غم عشقت

بجز تو هيچ نخواهم از اين زمانه، به جانت

تو مي روي و من و بارحسرت و همه عمر

چقدر تاب  توانم  بياورم  به  گمانت

دلم گرفته از اين بي تو در سكوت نشستن

غزل بخوان كه ببندم اقامه بعد اذانت

كبوتر حرم  چشم هاي  تو هستم

بيا كه پر بزنم روز و شب در آسمانت

 

*ادم

+ نوشته شده در  چهارشنبه 30 تير 1395ساعت 12:59  توسط آدم ADM 

به افتخار شما

 

چراغ روشن خورشید، از تبار شماست

سپیده ای که پس از شب دمید، کار شماست

اشاره ای به تو دارد هلال روشن ماه

زلال چشمه و آیینه ، نام مستعار شماست

گمان کنم تو همان لیلی مثالی عشقی

که بی شمار ، مجنون در انتظار شماست

لب من و گل گلدان پشت پنجره ها

اگر به خنده شکوفا شد از بهار شماست

من از بهشت به دنبال عشق آمده ام

و سیب، سرخی لب های بی قرار شماست

به شوق دیدن رویت غزل نوشت، قلم

هر آنچه گفتم و خواندی، به افتخار شماست

 

#ادم

+ نوشته شده در  سه شنبه 29 تير 1395ساعت 19:33  توسط آدم ADM 

جان آتش

 

با خيال عشق ، جان عاقلان آتش گرفت

نامت آمد بر زبان دل، زبان آتش گرفت

با دعا گفتم  شبي ، از بخت بگشايم گره

از شرار سينه  من ، آسمان آتش گرفت

زاهدان را بغض برسجاده  تقوا شكست

خرقه  اسرار پير عارفان، آتش  گرفت

لاله آمد از لبانت قصه اي را فاش كرد

بيد شد مجنون و قلب باغبان آتش گرفت

در هواي چشم تو،  پر زد نگاه سركشم

شمع ديد و مثل پروانه در آن آتش گرفت

جرعه اي از جام لطف تو به كام ما نشد

داغ حسرت سوخت جان را و جهان آتش گرفت

همچو ني ، شرح فراقت را حكايت كرده ام

هركه حرفي گوش كرد از داستان آتش گرفت

شعله ور شد اين غزل از شوق چشمان شما

برگ  برگ  دفتر اشعارمان ، آتش گرفت

 

*ادم

+ نوشته شده در  سه شنبه 29 تير 1395ساعت 19:32  توسط آدم ADM 

ساده

 

خاكي  و  افتاده  مي خواهم تو را

ساده هستم، ساده مي خواهم تو را

تا رها گردم از اين دلمردگي

مثل جام باده مي خواهم تو را

 

#ادم

+ نوشته شده در  دوشنبه 14 تير 1395ساعت 20:22  توسط آدم ADM 

آدم ديروزها!

 

از فردا مي ترسم

از ساعت هاي پاياني امروز هم

كاش هميشه ديروز بود

 

مي شناسم

لحظه لحظه ي ديروزها را مي شناسم

لحظه هايي كه غارت شديم

لحظه هايي كه تحقير شديم

لحظه هايي كه كشته شديم

اما فرداها....!

 

كاش...

كاش هميشه ديروز بود!

 

#ادم

+ نوشته شده در  شنبه 12 تير 1395ساعت 18:07  توسط آدم ADM 

خوش خط و خال

 

شكلي  شبيه  مردمان  محترم  دارد

گوشه لبخندش كمي ته رنگ غم  دارد

رفتار او مانند ماري خوش خط و خال است

اما نه از نوع  خطرناكش  كه  سم  دارد

در عشق، از مجنون صدها بار عاشق تر

همراه ليلي ، يك دو جين شيرين هم دارد

امروز ،  از او هيچ  كاري  برنمي آيد

هر"پس چرا"، پاسخ "فردا مي كنم" دارد

هنگام پيروزي خودش بود و تلاش او

روز شكستش تا بخواهي متهم  دارد

مثل  همه  مدعيان  اهل  انديشه

او هم هميشه لاي انگشتش  قلم  دارد

هرگز نديدم يك دو خطي چيز بنويسد

انگار كبريت  سوادش  نيز  نم  دارد

آزاده اي اهل تواضع كه شب و روزش

در پيشگاه اهل قدرت پشت  خم  دارد

وقتي  شنيدم  ادعاي  شاعري  كرده

فهميده ام مانند من  يك تخته  كم دارد

 

#ادم

+ نوشته شده در  شنبه 12 تير 1395ساعت 11:55  توسط آدم ADM 

بغض عشق

 

اين داغ را، اين درد را با كه بگويم

شد از شراب زندگي ، خالي سبويم

قلبي شكسته مي تپد در سينه، اما

ازعشق بغضي مانده تنها در گلويم

 

#ادم

+ نوشته شده در  شنبه 12 تير 1395ساعت 11:47  توسط آدم ADM 

رقص و آتش

 

مي زني  لبخند تلخي  و تماشا  مي كني

هرچه با لب گفته اي، با چشم حاشا مي كني

مي شود پرپر زدن هاي دلت را خوب  ديد

مثل مرغ عشق، هي اين پا و اون پا مي كني

داري  از  پروانه  قلب  پريشانم  خبر

سوختن در آتشش را رقص معنا مي كني

سردي انگشت هايت مي نويسد عشق مرد

حرف هايش را تو هم با اخم امضا مي كني

مي گذاري گريه ام  را پشت ديوار سكوت

داغ  را مانند عشقت  در دلم  جا مي كني

به كدامين جرم محكوم جدايي مي شوم

عشق بود اين كه برايش دار بر پا مي كني

آمدي و پرپرم  كردي  و حالا  مي روي

باد هم با گل  نكرد آنچه  تو با ما مي كني

مي كني يك روز غرق اشك و بوسه خاك را

جان من ! امروز كن، كاري كه فردا مي كني

#ادم

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 9 تير 1395ساعت 17:15  توسط آدم ADM 

دیوارهای بی پنجره!


 

از شراب زندگی ، خالی خالی شد سبویم
گوش کن ! این گام های مرگ ،می آید بسویم
می مکد زالوی حسرت ، قطره قطره هستی ام را
فرصتی باقی نمانده ، قصه هایم را بگویم
سال ها رفتم به دنبال نشان دوست هر جا
چیزی از ایمان نشد جز شک ، نصیب جستجویم
هیچ چرخی ، بر مراد ما نزد ، یک دور چرخی
نیست یک پنجره در دیوارهای رو به رویم
داشت صدها اژدها هر آستین دوست در خود
خار سهمم بود ، هر جا خواستم گل را ببویم
به گمانم درد تنهایی من واگیر دارد
می گریزد یار هم ، چون دوستان از گفت و گویم
گوش کن ! آوای پای مرگ را ، نزدیک تر شد
هست در این لحظه ، دیدار تو تنها آرزویم 

#ادم

https://telegram.me/chizishabihesher

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه 9 تير 1395ساعت 12:11  توسط آدم ADM 

ازعلي آموز

 

بايد  بياموزيم  از  او  آزاده  بودن  را

مانند  دريا بيكران  و ساده  بودن را

درپيش سيل جهل و توفان تعصب ها

مانند كوهي استوار ايستاده بودن را

بر دين سواران بركشيدن ذوالفقارخود

با  در  بلا  افتادگان  افتاده  بودن  را

شيريني وصل از لب شمشير نوشيدن

با خون نوشتن معني دلداده  بودن را

در مجلس اهل ريا ساغر شكستن ها

در محفل  اهل حقيقت  باده  بودن را

 

#ادم

+ نوشته شده در  يکشنبه 6 تير 1395ساعت 14:30  توسط آدم ADM 

از جنس خدا

 

چیزی از جنس خدا در سینه  داشت

عشق را در قلب چون  آیینه  داشت

جای  داغ  مهر  بر  پیشانیش

دست هایش، دست هایش پینه داشت

*ادم

+ نوشته شده در  شنبه 5 تير 1395ساعت 16:43  توسط آدم ADM 

شعر !

 

پیش اهل ذوق ، هر پرت و پلایی شعر نیست

نظم های سست هر شاعر نمایی شعر نیست

سر به دامان حقیقت دارد و پا در خیال

گفته هر غافل سر به هوایی شعر نیست

از شرار سینه پروانه سر بر می کشد

حرف هر با سوختن نا آشنایی شعر نیست

گاه آواز وصال و گاه فریاد فراق

رنگ و بوی عشق دارد ، هر صدایی شعر نیست

 

*ادم
چيزي شبيه شعر

https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  شنبه 5 تير 1395ساعت 14:45  توسط آدم ADM 

شما را آرزو دارم

چشمان با دل آشنا را آرزو دارم

آن آیه لطف خدا را آرزو دارم

از مردم بیگانه با دل خسته ام ، خسته

تنها شما ، تنها شما را آرزو دارم

یک آسمان پاکی است در آبی عشق تو

پرپر زدن در آن هوا را آرزو دارم

ای چشم های تو بلای جان اهل دل

من از دل و جان آن بلا را آرزو دارم

دستان گرمت در میان دست های من

یک جاده بی انتها را آرزو دارم

*ادم
چيزي شبيه شعر
https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  شنبه 5 تير 1395ساعت 14:41  توسط آدم ADM 

قصه مجنون

 

باده  تو و ساغر تو و پیمانه  تو باشی
مقصود  و مراد  دل  دیوانه  تو باشی
با شوق رسیدن به لبت "می" شود انگور
یک روز ، اگر ساقی  میخانه  تو باشی
فرهاد  شدم ،  زنده  کنم  قصه  مجنون
لیلي شو، که شیرینی افسانه تو باشی
ای کاش که توفان بوزد ازطرف عشق
من موی پریشان شده و شانه تو باشی
کافر شده ام کعبه دل جای تو شد، تا
من زائر و تنها  بت بتخانه  تو باشی
آوار کنم  ، خانه  دل  را  به  هوایت
گر گنج نهان در دل ویرانه  تو باشی
آتش بزنم  در دل  ديوانه ، كه  شايد
بر شعله اين سوخته پروانه تو باشي

*ادم
چيزي شبيه شعر: 
https://telegram.me/chizishabihesher

+ نوشته شده در  چهارشنبه 2 تير 1395ساعت 18:48  توسط آدم ADM 

معراج عشق

 

شب تاريك چشمم، باز شد محتاج چشمانت

بيا ! اين بار دادم عقل و دين را باج چشمانت

در اين عصر هوس ، پيغمبر پاكي عشقم من

مرا  يك  شب  ببر تا  خلوت معراج  چشمانت

*ادم

+ نوشته شده در  سه شنبه 1 تير 1395ساعت 13:05  توسط آدم ADM